اشعار، دست نوشته ها و مقالات ادبی استادسید علی اصغر موسوی ادیبی ازخرقان درقم
نظریه مکتب شعر دینی / مفاهیم شعر شیعی
شنبه 18 آذر 1398 ساعت 3:50 | بازدید : 767 | نویسنده : [cb:post_author_name] | ( نظرات )

 هوالجمیل 

مفاهیم شعر شیعی 

استادسیدعلی اصغر موسوی                             

                                                                                              

****

اگر چه شعر در مکتب متعالی اسلام جایگاهی واقعی و دینی یافت؛ اما در زبان های مختلف – به ویژه سه زبان گسترده در جغرافیای اسلام که شامل عربی، فارسی، ترکی، با رسم الخط همسان – در قالب های متفاوت تکامل خود را نشان داد.

تکامل شعر عرب در قرون اولیه اسلام در شکل و ساختار، همانند سابقه جاهلی خود در "قصیده" خلاصه شد. قالبی که هنوز هم شاید پرکاربردترین قالب شعر عرب باشد. گرچه شعر جاهلی عرب آکنده از خشونت های قومی، نژادی بود و اگر شعری برای مغازله گفته می شد محدود به شناخت جنس مخالف می شد و بس؛ اما محتوای آن بعد از اسلام افق های تازه ای را در برمی گرفت، افق هایی که باعث پدید آمدن "مکتب شعر دینی" در جغرافیای کشورهای اسلامی و قلمرو دین محمدی(ص) شد.

همان گونه که گفته شد، در قلمرو هنر اسلامی زبان ها در پدید آمدن مکاتب شعری تاثیر بسزایی داشتند و زبان فارسی در پدید آمدن مکتب شعر دینی بیشترین تاثیر را داشت. در شعر فارسی قالب "مثنوی" یکی از پرکاربردترین قالب های شعر در طول تاریخ ادبیات ایران است و از جمله قالب هایی است که در تمامی مکاتب و سبک های شعر فارسی درخشش خود را حفظ کرده است.

اما بیشترین کاربرد را در سبک خراسانی و عراقی داشت. البته با دو رویکرد متفاوت: در سبک خراسانی بیشتر مثنوی ها داستان های منظومی بودند که غالبا تغزلی و "رومانتیک" بودند مثل ویس و رامین، شاهنامه، خمسه نظامی گنجوی و در سبک عراقی اگر هم دارای حکایات و داستان بودند، به شکل "سمبلیک" سروده شده بودند و دربردارنده مضامین عرفانی و نمادگرایانه بودند مثل آثار منظوم حدیقة سنایی – منطق الطیر عطار نیشابوری – مثنوی معنوی مولوی و بوستان سعدی – البته با کمی رویکرد متفاوت – و حتی آثار منظوم عبدالرحمن جامی و امروزه نیز با قالب مثنوی برخوردهای متفاوت در شعر معاصر می شود و شاخص ترین آن ها مثنوی های دینی و ولایی است و برخی نیز به مفاهیم مقدس انقلاب و رخدادهای آن پرداخته اند.

******

شعر از آغاز حیات بشری، با انسان همراه بوده است؛ همراه با تمام لحظات آسمانی و زمینی اش!

شعرهمواره نماد تمدن های عظیم بشری بوده و هست و هر قومی از هر دین و آیینی به موهبت آن افتخار کرده است: اما کمتر از حقیقت شعر – حقیقت الهی آن – سخن به میان آمده است!

جز در کلام گرانبار پیامبر اعظم(ص) که فرمود: «اِنَّ من الشعر لحکمة، همانا بعضی از اشعار حکمت است!

و فراتر از آن ، در باره بیان و سروده شاعر، که فرمود: وَ اِنَّ من البیان لِسحراً و برخی از سخنان نیز بسان سِحر تاثیر گذار»!

حضرت (ص) در باره حکمتی سخن گفته اند که در برخی از اشعار  دینی به چشم می خورد ؛ نه اشعار سکولار و نه اشعاری که اصل و اساسش وارداتی است.از حکمتی الهی سخن گفته اند ؛ نه آن حکمتی که به افلاطون و ارسطو، نسبت می دهند!

 بلکه حکمتی که بالاترین نقطه معرفت انسان است؛ معرفتی که خدا و فرستادگان راستین را می شناساند و انسان را از مبدأ تا معاد، از ازل تا ابد، به شناخت هستی رهنمون می شود.

اگر چه، وقتی از حکمت و عرفان سخن به میان می آید؛ به سراغ تقابل" عقل و عشق" می رویم اما در حکمت و عرفان "شیعی " هر دو از یک آبشخور  و یک منبع نور ، جرعه بر می گیرند.دیالکتیک عرفان شیعی با حکمت الهی – حکمت متعالی – تعارضی وافر ندارد ؛ بلکه هردو به یک شاهراه می رسند و "معرفت الله" است.

اما در فلسفه شرق و غرب و عرفان های "طبیعت گرا" کی چنین "همگرایی" وجود دارد؟!

 

 

توهمات

 

 

مخیلات

              وهم

محسوسات

معقولات

*

 

 

 

 

                      

 

 

  ارکان ادراک عمومی

                               

                                  ****

در ادبیات عمومی، حس و عقل و خیال و توهم، باهم دخیل اند، چون مخلوطی از حقیقت و

مجاز و افسانه و واقعیت است!

 

 

مخیلات

                                    عشق

 

محسوسات

معقولات

 

 

                    

 

   ارکان ادراک دینی (عرفانی)

                                   ****

در ادبیات عرفانی – دینی – حس و عقل و خیال با چاشنی عشق، بیشترین دخالت را دارد تا توهم چون افکار الهی را دنبال کند.

__________________________________________________

 

                             عشق

محسوسات

 

معقولات

                                                                                

 

                    

ارکان ادراک ولایی

                           ****

در ادبیات ولایی، نه تنها عقل و حس است که با سرمشق قرار دادن عشق الهی و اولیاء و انبیای الهی و معارف دینی سروده می شود.

 

دست های پنهان مدام شعر را به "ارسطو" پیوند زده اند ؛تا در ذهن دانش پژوهان جهان سوم این باور را رشد داده شود که اساس شعر از یونان برخاسته است. در صورتی که آن ها برای صحنه های تئاتر و نمایشنامه های خود کلمات موزون را می سروده اند، همان گونه که اعراب جاهلی برای خشونت های جنسی و افتخارات کذایی خویش شعر می سرودند.

به قول خواجه بزرگوار:

 سال ها دل طلب جام جم ازما می کرد

وانچه خود داشت، زبیگانه تمنا می کرد

با توجه به تمدن چندین هزار ساله ایران ، باز جای این نکته  و سوال خالی است ، که آیا ایرانیان با داشتن نیایش های توحیدی و علوم نجوم و طب و ریاضیات و حتی معماری در توجه ؛ چگونه فاقد علوم فلسفی و حکمی بوده اند؟!

البته در باره علل پیدایش شعر و سرود و ترانه؛حتی پدر عروض فارسی، خواجه نصیر الدین توسی(ره) دلیل پرداختن انسان به شعر را از "محاکات" می داند؛ یعنی شعر از توجه انسان به موسیقی و آواز پرندگان پدید آمده است – البته موسیقیایی بودن آوازهای بومی اقوام مختلف شاید به تقلید از پرندگان و نوعی "محاکه" باشد – اما چگونه می توان شعر اسلامی – عرفانی یا فلسفی – را در قالب آن دو "پندار" قرار داد. به خصوص شعر ولایی را که حاصل زحمات هزاران پیامبر و نبی و وصی می باشد و برترین رسانه در حوزه دین اسلام و تشیع بوده و هست!

شعر" حسان بن ثابت" در تشریح واقعه غدیر از همان مقوله شعر الهی – دینی - می باشد که به وصف یک واقعه آسمانی – زمینی می پردازد، که موضوع رسالت و ولایت را در بر می گیرد. اشعار توحیدی حضرت ابوطالب بن عبدالمطلب(ع) در حمایت از آیین حضرت پیامبر(ص) و گروه شاعران حماسه سرا که در غزوات حضرت رسول(ص) و جنگ های جمل و صفین امام علی بن ابی طالب(ع) نیز از مقوله شعر دینی می باشند. اشعار حضرت سکینه بنت الحسین(ع) در تشریح وقایع مستند کربلا اشعار فرزدق در نعت امامت امام چهارم زین العابدین(ع) و آثار سید حمیری، کمیت اسدی، دعبل خزایی در پشتیبانی از "نص" ولایت و امامت نیز در مرتبه شعر دینی و حکمت اسلامی به شمار می آیند.

در آثار شاعران فارسی زبان – ایرانی و غیر ایرانی – که در انواع شعر دینی مشهور بوده و هستند؛ نیز همان رسالت شاعران اسلامی عرب زبان دیده می شود که سرچشمه از "نصوص" ولایی گرفته است در آثار شاعران نامیرایی همچون:

حکیم ابولقاسم فردوسی،حکیم کسایی مروزی،بندار رازی، اسدی توسی، ناصر خسرو قبادیانی (مبلغ مذهب شیعه اسماعیلی)، سنایی غزنوی و یا دیگر شاعرانی که ناشناخته ترند، همچون: ادیب صابرترمذی – قوامی رازی، سوزنی سمرقندی و دیگرشعرای قرون سوم و چهارم و پنجم نیز ، متأثر از علاقه‌مندی به خاندان عصمت و طهارت بودند.

 اگر از بزرگانی همچون مولوی، سعدی، حافظ و جامی که بگذریم، به دورانی می رسیم که نقطه عطف در تاریخ ایران است و استقرار جاودانی مذهب تشیع در ایران و ظهور شاعرانی همچون: محتشم کاشانی، در عرصه مراثی اهل بیت(ع) بخصوص توصیف شهادت کاروان سالار شهیدان کربلا و سید شهیدان عاشورا، امام حسین(ع) در ترکیب بندی فراموش ناشدنی؛ که تا به امروز نماد و شعار ادبیات عاشورایی ست.

از لحظه ای که حضرت جبرییل(ع) فرمود: بخوان به نام پروردگارت!

تا امروز و تا فرداهایی که در پیش است؛ تحولی شگرف در ادبیات سه زبان - که دارای یک رسم الخط و الفبا هستند – به وجود آمد.

زبان عربی، زبان فارسی و زبان ترکی، چنان دچار تحول حِکمی و اخلاقی شدند که در طول قرون گذشته بعد از اسلام، هیچ تمدنی به چنین جایگاهی از نظر فرهنگ و هنر و اندیشه نرسیده است!
تا قبل از ظهور حضرت محمد(ص)، حداقل در قاره آسیا – خاورمیانه – نه سخن از مکاتب ادبی بود و نه سخن از ساختار ادبی اندیشه‌گرا! آنچه بود؛ در بین اعراب ستودن رفتارهای غیراخلاقی از کشتار همدیگر یا هوسرانی های متداول بود. در بین ایرانیان هم، فراتر از سرگرمی برای اشراف و درباریان نبود و در بین قبایل دیگر هم اگر شعر گفته می شد؛ به شکل هجایی و در فرهنگ عامیانه فولکوریک دسته بندی می شد. اما با ظهور اسلام و شریعت متعالی پیامبر(ص)، فرهنگ ادبی نه تنها در قلمرو کشورهای اسلامی تاثیرگذار بود، بلکه همسایگان غیر مسلمان را هم تحت تاثیر قرار داد.

بعد از قبول دین اسلام توسط ایرانیان و حضور اندیشمندان مسلمان بخصوص، تشریف فرمایی عالم آل محمد(ص)، حضرت ابالحسن علی بن موسی الرضا(ع) به خطه خراسان بزرگ و محضر بلند جایگاهش ایشان، که همچون خورشید باعث تفکیک نور از ظلمت شد؛ اندیشمندان ایرانی و علاقه‌مندان ساحت مقدس اهل بیت(ع) و مکتب ولایت، در ایران انقلابی عظیم در علوم کلامی  و نظری به وجود آوردند.

بخصوص عرفان اسلامی که بعدها، مکتب عرفانی خراسان حتی اندیشمندان جهان اسلام را تحت تاثیر قرار داد. البته منظور بنده از عرفان اسلامی، تصوف سالوس پرور بدعت گستر نبود؛ بلکه روح عارفانه ای که در کالبد علوم مختلف اسلامی دمیده شد، باعث پدید آمدن بزرگ ترین آثار در حوزه فرهنگ و ادب ایرانی بود.

با حضور هر چه بیشتر سادات علوی در خطه طبرستان – مازندران – و تشکیل حکومت های شیعی – بخصوص تشیع زیدیه – ادبیات دینی ایران و مکتب شعر دینی، باعث جدا شدن سره از ناسره شد و آثار باقی مانده از قرون سوم و چهارم تا قرون پنجم و ششم و هفتم نشان دهنده این مدعاست. که هر چه رنگ و روی آثار شاعران دینی و اندیشه مدار بود؛ در بین ادب دوستان خاص و عوام ماندگار شد و آنچه مثل آثار عنصری و فرخی سیستانی برای تلمق سروده شده بود؛ در دل و جان مردم ننشست! اگرچه بسیاری از شاعران متدین و آزاده آن دوران، امروزه به فراموشی سپرده شدند ، اما "تک بیت"هایی هم از آن ها در تذکره ها دیده می شود، که دلنشین است و روح آزاد مردی در آن ها هویداست. آثار شاعرانی گرانقدر همچون:

حکیم کسایی مروزی (341-394 )

دست از جهان بشویم، عز و شرف نجویم

مدح و غزل نگویم، مقتل کنم تقاضا

میراث مصطفی را، فرزند مرتضی را

مقتول کربلا را، تازه کنم تولا

آن میر سر بریده، در خاک خوابنیده

از آب ناچیده گشته اسیر غوغا

 

ابوالفتح بندار بن ابونصر رازی(ولادت 401)

گر، به دل حب آل حیدرته

ساقی آب، حوض کوثرته

*

تا، تاج ولایت علی بر سرمی

هر روز، ز روز پیش تر، خوش ترمی

شکرانه ی این که میرِ دین حیدرمی

از فضل خدا و منت مادرمی

**

غضایری رازی (ولادت 426)

بهین خلق و برادرش، دختر و دو پسر

محمد و علی و فاطمه، حسین و حسن

مرا شفاعت این پنج تن پسنده بود

که روز حشر بدین پنج تن، رسانم تن

**

... و بزرگانی که جاویدماندگان روزگارانند، همچون حکیم ابولقاسم فردوسی، اسدی طوسی، ناصر خسرو قبادیانی (مبلغ مذهب شیعه اسماعیلی)، سنایی غزنوی و یا دیگر شاعرانی که ناشناخته ترند، همچون: ادیب صابر، ترمذی – قوامی رازی، سوزنی سمرقندی و ... . نیز  متأثر از علاقه‌مندی به خاندان عصمت و طهارت بود.

 اگر از بزرگانی همچون مولوی، سعدی، حافظ و جامی که بگذریم، می رسیم به دورانی که نقطه عطف در تاریخ ایران است و استقرار جاودانی مذهب تشیع در ایران و ظهور شاعرانی همچون: محتشم کاشانی، در عرصه مراثی اهل بیت(ع) بخصوص توصیف شهادت کاروان سالار شهیدان کربلا و سید شهیدان عاشورا، امام حسین(ع) در ترکیب بندی فراموش ناشدنی؛ که تا به امروز نماد و شعار ادبیات عاشورایی ست.

ترکیب بند مرحوم محتشم با وجود سبک هندی و غموض ساختاری آن؛ از گفتاری شفاف و روان برخوردار است که توانسته از لحاظ بیانی در طی چند قرن گذشته، ماندگاری خود را حفظ کند. البته منظور ساختار بیرونی آن است، وگرنه تمام آثار عاشورایی ضعیف و قوی به دلیل وابستگی به ساحت شهادت و توصیف مقام شامخ ولایت هیچ گاه فراموش شدنی نیست!
بعد از محتشم، به شاعران بی شماری می رسیم از جمله: یغمای جندقی، محیط قمی، عمّان سامانی، محمد حسین شهریار، نیّر تبریزی،  ریاضی یزدی، خوشدل تهرانی و استاد محمد علی مجاهدی ، که هریک ستاره ای درخشان در آسمان ادبیات شیعی ایران هستند.


بعد از محتشم، به شاعری نام آشنا می رسیم، اگرچه از او کمتر در نقد و بررسی های ادبیات آیینی – شیعی  -  سخن به میان می آید؛ ولی میرزا ابوالحسن یغمای جندقی(1276-1196) نخستین مبدا وسراینده نوحه سینه‌زنی در ایران و شعر فارسی است. یغما جندقی، از قالب مستزاد به نحو شایسته ای در نوحه سرایی استفاده کرده؛ که تعدادی از مطلع های آن را با هم مرور می کنیم:

آشوب به هم بر زده ذرات جهان را

کامشب شب قتل است

هنگامه ی حشر است زمین را و زمان را

کامشب شب قتل است

*

نی همین، در چار ارکان، شش جهت ماتم بپاست     کی رواست      سرنگون گردی فلک

زین عزا، هشتم زمین تا نه فلک ماتم سراست         کی رواست       سرنگون گردی فلک

**

شکوه از چرخ ستمگر چه کنم، گر نکنم؟              چه کنم، گر نکنم!

گله از گردش افتد، چه کنم گر نکنم                     چه کنم، گر نکنم!

غم عباسی بلاکش چه کشم، گر نگشم                  چه کشم، گر نگشم

ناله بر حسرت اکبر چه کنم، گر نکنم                     چه کنم گر نکنم؟!
*

می رسد خشک لب از شطّ فرات اکبر من!         نوجوان اکبر من

سَیَلانی بکن ای چشمه ی چشم تر من!               نوجوان اکبر من

**

اگر چه امروزه با پیشرفت پژوهش ها و نقدهای مستمر در ادبیات دینی و بررسی استناد متون در مراثی و نوحه ها، که پیش تر اغلب تحت تاثیر روضه خوانی ها بوده، بیشتر در نوحه سرایی، به معارف ارزشی قیام عاشورا توجه می شود و به گفته استاد محمد علی مجاهدی و جمع بندی های پژوهشی ایشان، در شعر آیینی اغلب نوحه های پیشین تنها به "قرائت احساسی" پرداخته اند. و آثار یغما نیز در برخی ابیات تحت تاثیر همان افکار بوده؛ اما همیشه از خرافه و کذب و بی حرمتی به دور بوده است. به دلیل این که خود یغما نسبت به مراثی و نوحه ها توجهی خاص داشته، به گونه ای که حتی برخی از روضه خوانان هم عصر خود را هجو کرده است.

 

نکته قابل توجه اینکه،آن چه در سالیان گذشته برای ما از زیبا شناسی شعر گفته و تکرار شده است؛ از نوعی شعر سخن به میان آمده : که شعرباید موزون و مخیل باشد و دارای تصویر و موسیقی، درصورتی که شعر دینی پایبند خیالات نیست، بلکه از ادراکات معقول و محسوس – علی‌رغم ماورایی بودنش – حکایت می کند

*****

اگر چه شعر در مکتب متعالی اسلام جایگاهی واقعی و دینی یافت؛ اما در زبان های مختلف – به ویژه سه زبان گسترده در جغرافیای اسلام که شامل عربی، فارسی، ترکی، با رسم الخط همسان – در قالب های متفاوت تکامل خود را نشان داد.

تکامل شعر عرب در قرون اولیه اسلام در شکل و ساختار، همانند سابقه جاهلی خود در "قصیده" خلاصه شد. قالبی که هنوز هم شاید پرکاربردترین قالب شعر عرب باشد. گرچه شعر جاهلی عرب آکنده از خشونت های قومی، نژادی بود و اگر شعری برای مغازله گفته می شد محدود به شناخت جنس مخالف می شد و بس؛ اما محتوای آن بعد از اسلام افق های تازه ای را در برمی گرفت، افق هایی که باعث پدید آمدن "مکتب شعر دینی" در جغرافیای کشورهای اسلامی و قلمرو دین محمدی(ص) شد.

همان گونه که گفته شد، در قلمرو هنر اسلامی زبان ها در پدید آمدن مکاتب شعری تاثیر بسزایی داشتند و زبان فارسی در پدید آمدن مکتب شعر دینی بیشترین تاثیر را داشت. در شعر فارسی قالب "مثنوی" یکی از پرکاربردترین قالب های شعر در طول تاریخ ادبیات ایران است و از جمله قالب هایی است که در تمامی مکاتب و سبک های شعر فارسی درخشش خود را حفظ کرده است.

اما بیشترین کاربرد را در سبک خراسانی و عراقی داشت. البته با دو رویکرد متفاوت: در سبک خراسانی بیشتر مثنوی ها داستان های منظومی بودند که غالبا تغزلی و "رومانتیک" بودند مثل ویس و رامین، شاهنامه، خمسه نظامی گنجوی و در سبک عراقی اگر هم دارای حکایات و داستان بودند، به شکل "سمبلیک" سروده شده بودند و دربردارنده مضامین عرفانی و نمادگرایانه بودند مثل آثار منظوم حدیقة سنایی – منطق الطیر عطار نیشابوری – مثنوی معنوی مولوی و بوستان سعدی – البته با کمی رویکرد متفاوت – و حتی آثار منظوم عبدالرحمن جامی و امروزه نیز با قالب مثنوی برخوردهای متفاوت در شعر معاصر می شود و شاخص ترین آن ها مثنوی های دینی و ولایی است و برخی نیز به مفاهیم مقدس انقلاب و رخدادهای آن پرداخته اند.

. البته هنگام سرودن شعر توجه به قالب شاید در مرحله بعد از "تمامیت شعر" در ذهن بنشیند؛ اما برای تاثیر گذاری شعر مهم است.

 مثل مثنوی های (اقبال لاهوری ) که رویکردی کاملا عرفانی دارند، عرفانی که برخوردار از عقاید ناب تشیّع است؛ عرفانی که "حق" را برتر از تمامی خودی ها و خودنگری ها می داند و به نفی هر نوع "نوعی گری" می پردازد؛ حق مطلقی که حتی آبروی هر مومن و کافر است.

 حضرت پیامبر (ص)  بعضی از اشعار را به حکمت تعبیر کرده اند ؛ حکمتی  که در حوزه معرفت شناسی به شناساندن زیبایی می پردازد.حکمتی که در برخی از اشعار  دینی به چشم می خورد ؛ نه اشعار سکولار و نه اشعاری که اصل و اساسش" وارداتی "است.از حکمتی الهی سخن گفته اندکه از توحید سرچشمه می گیرد ، نه از افسانه ها و اساطیر؛ و نه آن حکمتی که به افلاطون و ارسطو، نسبت می دهند!

 بلکه حکمتی که بالاترین نقطه معرفت انسان است؛ معرفتی که خدا و فرستادگان راستین را می شناساند و انسان را از مبدأ تا معاد، از ازل تا ابد، به شناخت هستی رهنمون می شود.

اگر چه، وقتی از حکمت و عرفان سخن به میان می آید؛ به سراغ تقابل" عقل و عشق" می رویم اما در حکمت و عرفان "شیعی " هر دو از یک آبشخور  و یک منبع نور ، جرعه بر می گیرند.دیالکتیک عرفان شیعی با حکمت الهی – حکمت متعالی – تعارضی وافر ندارد ؛ بلکه هردو به یک شاهراه می رسند و "معرفت الله" است:

 

مثلا "صدا" در عرفان مشرق زمین خود بحثی مفصل دارد و آن را عنصر پنجم از عناصر اربعه می دانند؛

عرفان در لغت یعنی: شناختن، شناختن حق تعالی[1] و معرفت (شناخت) در لغت عربی یعنی: ادراک چیزی، همان گونه که هست و عرفان در فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی یعنی: «راه و روشی که طالبان حق برای نیل به مطلوب و شناسایی حق برمی گزینند. گفته اند شناسایی حق به دو طریق میسر است: یکی به استدلال از اثر به موثر، از فعل به صفت و از صفت به ذات که مخصوص انبیا و اولیا و عرفا است. این معرفت شهودی، هیچ کس را جز مجذوب مطلق دست نمی دهد، مگر به سبب طاعت و عبادت آشکار و پنهان، قلبی و روحی و جسمی.

عرفان خود بر دو گونه یا دو بخش است؛ عرفان عملی، یعنی سیر و سلوک و وصول و فنا؛ و عرفان نظری، یعنی بیان ضوابط و روش های کشف و شهود.»[2]

طبق عادت های گفتاری و نوشتاری گفته می شود عرفان بر دو گونه است: عرفان عملی، عرفان نظری!

اما به راستی، چگونه می شود تفکیک قایل شد و گفت آن که برای ریاضت، از چاه وارونه آویزان می شود و یا چهل شبانه روز، در دخمه ای تنگ و تار به تکرار سجده و ذکر و دعا می پردازد؛ عارف است! اما کسی که بدون هیچ سلوک و ریاضتی، از نغمه گنجشکی می آشوبد و از حرکت موری به شوق می آید و از باریدن قطره ای، تن به اقیانوس تسبیح می سپارد؛ عارف نیست؟!
درست است که حتی ادب، آداب دارد! ولی آن چه مهم ترین بخش و هسته مرکزی اندیشه ی عرفانی است، همان کلام مقدس و آسمانی پیامبر(ص) است که سعدی(ره) در گلستان آن را به زیور نثر آراسته است که: «عاکفان کعبه جلالش به تقصیر عبادت معترف که: مَا عَبَدناکَ حَقَّ عِبادَتِک و واصفان حِلیه جمالش به تحیّر منسوب، که: مَا عَرَفناکَ حَقَّ مَعرَفَتِکَ

آری سزاواری شناختن، - آن هم شناخت مخلوق نسبت به خالق خویش – تنها با اولیاء و انبیای الهی مقرون است؛ چون آن چه آموخته اند از مکتب وحی بوده و آن چه برداشته اند از چشمه نبوت و امامت! اگر نبی رحمت حق(ص) می فرماید ما عرفناک ...! پس کدامین ریاضت می تواند، پلکانی – حال با پیر یا بدون پیر – به آسمان نظر بیاندازد که با آن توان به ملکوت عشق صعود کرد؟!
اساس عرفان، قرار بر شناختن معبود و رسیدن به قرب حضرت او(جلّ جلاله) بود؛ ولی تطورات هزار ساله آن، از همان آغاز به قرن دوم برمی گردد؛ تصاویر بسیاری از شکل و ماهیت حقیقی آن به نمایش گذاشته است. سرفصل تمام مسیرها – طریقت ها – و خرقه ها و حمادت ها به حقیقت علوی می رسد که حضرت او نیز باب علم و اندیشه نبوی است. اما، وقتی به فرمایش خود مولا(ع)؛ «لَو تکاشقتم ...»، اندکی پرده از روی برخی از اندیشه واقعی این طریقت ها کنار می رود؛ به «ما تدافنتم» می رسیم! چه مستور! چه مست! چه فناء فی الهی؛ چه بقاء باللهی! که درس «شریعت» نخوانده به «حقیقت» رسیده اند! همواره به دلیل نبود «عرفان معیار» - البته نزد منتقدین عرفان، نه عارفان حقیقی – به جای عرفان پژوهی، عرفان گریزی شیوه ای بوده که متکلمین و متعلمین معارف الهی از جهان تشیع، به آن پرداخته اند! گرنه بعد از قرآن کریم – منبع فیض حکمت الهی از چشمه سار وحی – دانش نامه ای عرفانی تر از «نهج البلاغه» را در عالم اسلام نمی توان یافت! چرا که صاحب آن خود بنیان گذار ادبیات منظم و معظم عرب است و همگان به این نکته اعتراف دارند که تفکیک و تقسیم: حرف و کلمه و کلام را برای نخستین بار، حضرت علی(ع) به یکی از اصحاب خود آموخته اس

برچسب‌ها: نظریه مکتب شعر دینی , استاد سید علی اصغر موسوی , ادیب خرقانی ,

|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4


صفحه قبل 1 صفحه بعد

منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
نویسندگان
آرشیو مطالب
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



دیگر موارد

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 4
بازدید هفته : 9
بازدید ماه : 19
بازدید کل : 11342
تعداد مطالب : 3
تعداد نظرات : 1
تعداد آنلاین : 1

چت باکس

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
تبادل لینک هوشمند

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان چهارحد و آدرس a4hat.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 3
:: کل نظرات : 1

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 4
:: باردید دیروز : 4
:: بازدید هفته : 9
:: بازدید ماه : 19
:: بازدید سال : 90
:: بازدید کلی : 11342